11ـ بخشايش

درس يازدهم "بخشايش"

آيا تا به حال شده بخواهي كسي را ببخشي؟براي همه ي ما پيش آمده كه در مقطعي از روابط مان ضربه خورده ايم.بعضي از ضربه ها خفيف اند مثل بي اعتنايي هاي افراد يا لحظات شرمندگي.لطمه هاي ديگر عميق ترند مثل آزارهاي جسمي يا احساسي.

در چنين موقعيتي گاهي اوقات افراد در واكنش به آسيب وارده مي گويند:" هرگز نمي بخشم"شايد زماني شما هم اين جمله را گفته باشيدبنابراين به اين سؤال توجه كنيد:" وقتي نمي تواني ببخشي چه كسي رنج مي برد؟"

وقتي نمي بخشي چه اتفاقي مي افتد؟ اغلب به لطمه ي وارد شده فكر خواهي كرد.حوادث روز در خاطرات مي ماند.ممكن است اشخاصي را در خيابان ببيني و رفتارشان را به خاطر بياوري.كسي اسمشان را بگويد و دردتان تازه شود.آهنگ پخش شده از راديو داغ دلتان را تازه مي كند.در برخي مواقع با افرادي كه تو را رنجانده اند در يك مكان كار يا حتي زندگي مي كني.ممكن است هر روز آنچه اتفاق افتاده برايت يادآوري شود.

به محض يادآوري، به شدت و ميزان بدي آن فكر مي كني. و اين كه چقدر غير منصفانه با تو رفتار شده است و اين كه واقعاً مستحق آن نوع رفتار نبودي.و آنگاه لبريز از خشم و غضب يا رنجش و غم مي شوي و دوباره مي گويي "هيچ وقت نمي بخشم"

در اين لحظه،چه كسي احساس بدي دارد؟چه كسي رنج مي برد؟جواب اين است "خودت"

افرادي كه تو را رنجانده اند چه كار مي كنند؟ به احتمال قوي اصلاً به تو فكر نمي كنند.حتي ممكن است به ياد نياورند كه چه اتفاقي افتاده است و يا حتي نمي دانند كه تو رنجيده اي.حتي ممكن است برايشان مهم نباشد كه رنجيده اي يا نه.احساس خوبي هم دارند.

اين در حالي است كه تو هنوز در اين فكري كه‌"چقدر كارشان زشت و بد بود" نبخشيدن تنها به خودت آسيب مي زند.بيا و به اين احساس ناراحتي پايان بده.چه مي شود اگر ببخشي؟چه كسي حالش بهتر ميشود؟باز هم جواب اين است "خودت"

به ياد داشته باش كه "بخشش هميشه به خاطر خودت است."تو به اين خاطر كس ديگري را نمي بخشي بلكه وقتي مي بخشي مي تواني احساس بهتري پيدا كني.بخشش رها شدن است؛ خلاصي از خودت است.

اگر اين موضوع واقعيت دارد،پس چرا نبخشيدن سخت است؟

بخشش سخت است چون كه مي تواند نوعي شكست يا ضعف محسوب شود.ما نمي خواهيم ضعيف باشيم، بنابراين نمي بخشيم.گاهي اوقات بخشيدن ديگران مي تواند به عنوان تأييد آنچه اتفاق افتاده است در نظر گرفته شود.ممكن است نگران باشيم كه بخشيدن به بي حرمتي مجدد منجر شود.همچنين حفظ كينه مي تواند احساس قدرت و كنترل ايجاد كند.

نبخشيدن و نگهداري خشم مثل زخمي است كه آن را هر روز بررسي مي كني تا ببيني آيا خوب شده است؟يعني هر روز بازش مي كني تا نگاه كني و مطمئن شوي كه بهتر نشده است.براي بهبود زخم بايد وارسي روزانه ي آن را كنار بگذاري.براي التيام آسيب وارده بايد در ذهنت مرور روزانه ي آن را متوقف كني.

به خاطر داشته باش كه " بخشيدن" آزادت مي كند. با بخشيدن انرژي و نيرويي را كه در غم،خشم و انتقام از دست داده بودي باز مي يابي.بخشايش به تو توان و قدرت مي بخشد؛ فرمان و اختيار زندگي را به دستت مي دهد.

انتخاب بخشش يعني:" مي خواهي اخمو و دمغ باشي يا اين كه احساس خوشي داشته باشي؟"اگر بخواهي درد و رنج را در خود نگه داري هميشه دمغ و اخمو خواهي بود.دست به انتخاب بهتري بزن.بياموز كه گذشته را رها كني،بگذار كه بگذرد، ياد بگير فرد بخشنده اي باشي.

منبع:

(( ماييم كه اصل شادي و كان غميم))

دكتر علي صاحبي

مترجم سایت

مترجم سایت