درس دوم: "جملاتی که باید از آن پرهیز کرد."

درس دوم: " جملاتی که باید از آن پرهیز کرد "

برخی جملات می ��وانند برای شنا مشکلاتی ایجاد کنند؛ به خصوص زمانی که آنها را بدون فکر کردن در مورد معنای واقعی شان به کار می برید. شیوه ی فکر کردن و نوع کلماتی که به کار می بریم، تعیین کننده ی نوع واکنش های ما به زندگی است. زندگی عمل می کند و ما به آن واکنش نشان می دهیم؛ اما در فاصله ی میان این دو ( کنش و واکنش) به تفکر می پردازیم. بنابراین مراقب باش که چه فکری می کنی؛ چون ممکن است بیش از حد لازم برای خودت دردسر ایجاد کنی.

برای مثال کلمه ی " نتوانستن " را در نظر بگیر. تا به حال شده که به خودت بگویی: "نمی توانم"... مثل این جمله: " من نمی توانم اون کار را انجام بدهم." اون چیه که تو نمی توانی انجامش بدهی؟ همین الآن به چیزی که نمی توانی انجامش بدهی فکر کن. مردم اغلب چنین جملاتی را عنوان می کنند:"نمی توانم وزنم را کم کنم، نمی توانم سیگار را ترک کنم، نمی توانم ببخشم، یا نمی توانم پیانو یاد بگیرم."

هیچکدام از این جملات درست نیست.

به چه چیزی فکر می کردی؟ چه چیزی است که نمی توانی انجامش بدهی؟ در اکثر موارد چیزی را که فکر می کردی، فکر درستی نیست.دقت کن! "نتوانستن" به معنای انجام پذیر نبودن است؛ پس اگر نشود کاری را انجام داد یعنی با امری غیرممکن روبرو هستی؛ مثل این است که تو نمی توانی مانند پرنده پرواز کنی، از میان دیوار رد شوی، یا یک کیلومتر را در دو دقیقه بدوی؛ این جملات همگی صحیح هستند.در اغلب موارد زمانی که می گوییم " نمی توانیم کاری انجام دهیم" در حال به کار گیری کلمه ی نادرستی هستیم.

کاربرد "نمی توانم" درست نیست، کلمه ی درست " نمی خواهم" است؛ نه اینکه " نمی توانم" بلکه "نمیخواهم" که انجام دهم. " نمی خواهم" به معنای اراده نکردن است، به معنای " من انتخابش نمی کنم" است. وقتی کلماتمان را تغییر می دهیم، جملاتی که به خود می گوییم ( گفتار درونی مان) نیز معنای متفاوتی پیدا می کند. " من نمی خواهم وزن کم کنم، سیگار نکشم، ببخشم، یا من نمی خواهم پیانو بزنم." در واقع تمام این موارد گزینه هایی است که از نظر عملی امکان پذیر و شدنی اند،وقتی که ما " انتخاب" می کنیم که انجام شان ندهیم.

اغلب ما به تغییر کلمات مایل نیستیم، چون این کار ما را با مسئولیت کارهایی که انجام نداده ایم روبه رو می کند. با توجه به آنچه گفته شد، اگر شما بگویید " نمی توانم" آن را انجام دهم، به خود اجازه داده اید تا از مسئولیت شانه خالی کنید؛ وقتی که می گویید نمی توانم، به خودت فرصت می دهی تا تلاش نکنی.

اگر نمی توانی وزن کم کنی ـ سعی نکن*

اگر نمی توانی سیگار را ترک کنی ـ رهایش کن*

اگر نمی توانی ببخشی ـ به دلخوری ات ادامه بده.*

با ابن دیدگاه، تو پیش از آنکه شروع کنی، تسلیم شده ای. تو اجازه می دهی در تنگنایی بیفتی که از انتخاب خودت ناشی شده است.

یاد بگیر که مسئولیت انتخاب هایت را بپذیری. به طور ارادی دست به اتخاب بزن. هیچ اشکالی ندارد اگر تصمیم بگیری که کاری انجام ندهی؛فقط مسئولیت تصمیمت را به عهده بگیر.

ممکن است تصمیم بگیری و بخواهی که چنین انتخاب کنی؛ وزنت را کم نکنی، سیگار را کنار نگذاری، یا بخشش انجام ندهی. مشکلی نیست. اما سعی نکن خودت را مجاب کنی که این کار شدنی نیست. پذیرش مسئولیت افکار و اعمالت باعث می شود که وجودت را تحت کنترل و مدیریت خود قرار دهی، نه اینکه احساس کنی از طریق عادات، هیجانات و شرایط محیطی کنترل می شوی.

بنابراین هر وقت متوجه شدی که یه خودت میگویی " نمی توانم "، خوب به کلمه ی " نمی توانم" گوش بده. با آن چالش کن، لحظه ای مکث کن، آن گاه کلمه ی نمی خواهم را به جایش بگذار و ببین که این طوری معنای خوبی نمی دهد؟ اگر با به کار بردن این کلمه احساس خوبی پیدا نمی کنی، معلوم می شود که به نقطه ی درستی رسیده ای. چرا که این واژه در مورد یک انتخاب آگاهانه تر و تمرین مسئولیت پذیری تو را به چالش فرا می خواند. به شیوه ی فکر کردنت توجه کن. می توانی خودت را حد لازم در تنگنا تصور کنی. یاد بگیر که روش اندیشه ات را تغییر بدهی و آن گاه زندگی به سوی بهتر شدن پیش خواهد رفت.

از نوشته های دکتر علی صاحبی

مترجم سایت

مترجم سایت